یکی از نقاشیهایی که حس خوبی بهم منتقل میکنه، شب پرستارهی ونگوگه.
دربارهی خودش زیاد نمیدونستم، ولی چند روز پیش تو کتابخونه معلم هلندی شنیدم که:
ونگوگ از هلند خوشش نمیومده!
خیلی برام عجیب بود! ما معمولا ون گوگ رو به عنوان نقاش بزرگ هلندی میشناسیم.
بیشتر که صحبت کردیم دیدم ,واقعا شواهد نشون میده که نسبت به هلند حس خوبی نداشته!
دوران هلند
وقتی تو هلند بود، نقاشیهاش تاریک و آروم بودن. کشاورزا و زمینها رو نشون میداد، ولی رنگها کدر و خاکستری بودن.
یکی از نقاشیهای معروفش «سیبزمینیخوارا» هست. یه خانوادهی فقیر نشستن پشت میز تاریک سیبزمینی میخورن. رنگها قهوهای و کمرنگه و حسش سنگینه. میشه فهمید به مردم اهمیت میداد، ولی کلی حس غم داره.
دوران فرانسه
وقتی ون گوگ میره فرانسه، همه چیز روشن و پر از رنگ میشه. گلهای آفتابگردان، مزرعهها و شبهای پرستاره رو با رنگهای شاد و پر انرژی نقاشی میکنه. میشه حس کرد که خیلی از نقاشی کردن در فرانسه لذت میبرد.








